۱۳۸۹ دی ۳, جمعه

کلبه اعماق قلبم


مردمان ساده قلبم،که هر کدام خانه ای دارند در گوشه ای از قلبم و هر کدام دارای ارزش های متفاوت.کسانی را در بالا شهرهای قلبم وکسانی را در گوشه ترین و دور افتاده ترین نقطه های قلبم قرار دادم 
.
در عمیق ترین و زیبا ترین دهکده قلبم کلبه ای خالیست،کجاست کسی که بخواهد اجاره و پول زندگی کردن در آن را بدهد؟کلبه ای که اگر کسی اجاره نشین آن شود نباید بگذارم به سادگی برود!حتا اگر اجاره اش عقب بیافتد!باید کسی این کلبه را اشغال کند که واقعا لیاقتش را داشته باشد،ولی کیست؟ولی کیست که بداند که در اعماق قلبم جایست که به دست آوردنش سخت است؟بخاطر همین است که اجاره اش را هم بالا بردم تا هر کسی اجاره نشین آن نشود،همانطور که ورودش را سخت کردم خروجش را هم سخت خواهم کرد.اگر کسی در کلبه ی دلم آمد و خواست برود دست به سرش می کنم،اجاره اش را پایین می آورم هر کاری که از دستم بر می آید خواهم کرد ولی نمی گذارم برود؛کلبه اعماق دلم مسافرخانه نیست که هر کس که دلش خواست بیاید هر کس که دلش خواست برود!! کلبه اعماق قلبم جایی است که در میان قلبهای آدمها سخت می شود پیدا کرد؛ زیرا قلبهای خیلی ها مسافرخانه ایست که خیلی ها می آیند و خیلی زود میروند!